سخن نغز تو اي دوست خريدار شدم
زان مي آلوده لبت بي خود و بيمار شد
ساغري را كه ز دست تو گرفتم جانا
بي خود از خويشتن و شهره بازار شدم
رستم از زهد و ريا تا به حقيقت برسم
در خم زلف سياه تو گرفتار شدم
دوش در فكر تو بودم ز منادي ازازل
راز پنهان تو بشنيدم و بيدار شدم
تا كه در پرده بد اين راز مرا هوش نبود
سيرت پاك تو را ديدم و هوشيار شدم
واعظ شهر چو حال من مدهوش بديد
به غلط گفت كه من رند و خطا كار شدم
21383 بازدید
5 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
53 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian